مهندسی مدیریت پروژه چیست و چرا مهم است؟
۱۴۰۰/۰۳/۰۶ تاریخ انتشار

مدیریت پروژه با استفاده از فرآیندهایی نظیر فرآیندهای آغازین، برنامه‌ریزی، اجرایی، پایشی و خاتمه انجام می‌شود. با توجه به این تعریف مشاهده می‌کنیم که مدیریت پروژه متشکل از خط‌مشی‌هایی است که برای شروع، برنامه‌ریزی، اجرا، کنترل و خاتمه کار یک تیم برای دستیابی به اهداف خاص و برآورده کردن معیارهای موفقیت مشخص لازم هستند. پروژه‌ها انواع مختلفی دارند و همگی یکسان نیستند. به‌طور مثال، یک پروژه ممکن است موقتی باشد و بازه زمانی شروع و خاتمه مشخصی داشته باشد، این مدل پروژه‌ها محدوده و منابع تعریف شده مشخصی دارند. یک قرارداد آماده‌سازی محتوا در یک بازه محدوده یک ماهه برای یک سایت که شامل آماده‌سازی یک یا دو مطلب در روز می‌شود را می‌توان نمونه‌ای از یک پروژه موقت توصیف کرد. گاهی أوقات یک پروژه منحصر به فرد و غيرتكراري هستند و یک کار معمولی و روتین برای آن‌ها قابل اجرا نیست، زیرا مجموعه‌ی از عملیات نیاز است که برای دستیابی به یک هدف واحد تعریف شوند. بنابراین یک تیم پروژه شامل افرادی است که به‌طور معمول با هم کار نمی‌کنند و گاهی اوقات از سازمان‌ها و افراد با تخصص‌های مختلف که در شهرها یا کشورهای مختلف قرار دارند استفاده می‌شود. 
مدیریت پروژه با هدف ‌‌حفظ مسیر پروژه، برای دستیابی به تعادلی اقتصادی و موجه، بین سه عامل هزینه، زمان و کیفیت در حین اجرای پروژه که از ابزار و تکنیک‌های خاص خود در انجام این مهم کمک گرفته می‌شود استفاده می‌شود. در واقع کنترل اجرای دقیق و کامل برنامه تدوین شده برای پروژه است، به‌طوری‌که هنگام خروج از برنامه بتوان با تشخیص علل و طرح اقتصادی‌ترین فعالیت‌ها، پروژه را به نزدیک‌ترین حالت ممکن در مسیر اولیه و اصلی خود بازگرداند. کنترل پروژه در این زمینه مبتنی بر سه فاکتور مهم تعیین وضعیت واقعی پروژه، مقایسه وضعیت واقعی با برنامه و  در نظر گرفتن اقدامات اصلاحی است. از مهم‌ترین نرم‌افزارهای رایج کنترل پروژه باید به سری نرم‌افزارهای پریماورا (نرم‌افزار) و نسخه‌های ام‌اس پروجکت اشاره کرد. 

مهندسی مدیریت پروژه چیست؟

یکی از مهم‌ترین اصطلاحات عجین شده با دنیای پروژه مهندسی مدیریت پروژه (Engineering Project Management) است که اشاره به ترکیب تلفیق دانش، هنر و فناوری دارد و هدفش آموزش نیروهای متخصص برای انجام فعالیت‌های آماده‌سازی، نظارت و اجرای پروژه‌ها است. مهندسی مدیریت پروژه، ماهیت بین رشته‌ای دارد و تلفیقی از رشته‌های عمران، صنایع و مدیریت است. هرچند نباید از نقش فناوری و نرم‌افزار در این زمینه غافل شد. برای مدیریت پروژه طرح‌های مختلفی وجود دارد که بسته به نوع پروژه و شرایط ویژه باید گزینه مناسب را انتخاب کرد، زیرا بر نحوه مدیریت پروژه و رسیدن به هدف تاثیر مستقیمی دارد. هر چند رویکرد مدیریت پروژه یک رویکرد کاملاً اقتضایی است، اما با فرموله کردن مسئله می‌توان اطمینان حاصل کرد که تصمیم‌های درستی اتخاذ شده است. انجمن مدیریت پروژه APM در سال ۱۹۹۲ اولین سری استاندارد دانش مدیریت پروژه (Project Management Body Of Knowledge) را منتشر کرد که تاکنون ۴ بار این استاندارد بازنگری شده ‌است. این استاندارد شامل الزامات و دستوراتی برای مدیریت پروژه است که تضمین‌کننده رسیدن به اهداف پروژه‌ها است. بر اساس این استاندارد هر پروژه به ۵ مرحله آغاز، برنامه‌ریزی، اجرا، کنترل و خاتمه تقسیم شده که مرحله کنترل در تمام چهار مرحله وجود دارد. 

برنامه ریزی و کنترل پروژه

افرادی که به عنوان مدیر پروژه در سازمانی عهده‌دار سمتی می‌شوند لازم است در ارتباط با یکسری مفاهیم و خط‌مشی‌ها اطلاعات لازم را داشته باشند. از جمله این اطلاعات باید به تهیه ساختار شکست کار پروژه WBS، برنامه‌ریزی و کنترل پروژه به روش مسیر بحرانی CPM، برنامه‌ریزی و کنترل پروژه به روش PERT، بودجه‌بندی پروژه‌ها و زمان‌بندی منابع مورد استفاده، تهیه گزارش از روند و پیشرفت پروژه‌ها، تهیه گزارش کارگاهی و مدیریتی، مشارکت در تحلیل پروژه و تهیه طرح‌های بهبود و خدمات هزینه یابی پروژه تهیه صورت وضعیت اشاره کرد. 

مدیریت برنامه چیست؟

مدیریت برنامه (Program management) یا مدیریت طرح، شامل فرایند مدیریت تعدادی پروژه همسو است که بهبودی خاص را در سطح سازمان (اغلب مربوط به اهداف اصلی سازمانی و معمولاً معطوف به بهینگی عملکرد سازمان) دنبال می‌کند. تحول سازمانی از بارزترین برنامه‌ها در یک سازمان است و مدیریت برنامه با شاخه‌هایی مانند مدیریت تحول، مهندسی سیستم و مهندسی صنایع اشتراک‌های مهمی در اهداف دارند. ظهور ابزارهای نوین، تحولاتی اساسی در مدیریت برنامه و مدیریت پروژه‌های ساخت ایجاد نموده و باعث بهینه‌سازی منابع و مدیریت آن‌ها در پروژه‌ها شده است.

مدیریت تحول چیست؟

مدیریت تحول یا مدیریت تغییر یا مدیریت انتقال عناوینی مشابه برای شاخه ای از علم مدیریت است و ناظر به روش‌های ایجاد دگرگونی در سازمان، تیم یا فرد هستند که با وجود داشتن ریشه علمی و عملیاتی مشترک یا حداقل مشابه، تفاوت‌هایی نیز برای آن‌ها از طرف متخصصان ذکر می‌شود. شیوه‌های مدیریت تحول معمولاً به دگرگونی تخصیص منابع و امور مالی، چگونگی و ابعاد مدیریت فرایندهای تجاری، امور عملیاتی و دیگر ابعاد سازمانی می‌پردازند تا سازمان مربوط بسته به اهداف و نیازها تغییرِ شکل یا حتی ماهیت پیدا کند.

مدیریت راهبرد چیست؟

مدیریت راهبردی یا مدیریت استراتژیک یک تجزیه و تحلیل در خصوص مسایل مهم و برجسته سازمان است که توسط راهبران ارشد سازمان به نمایندگی از مالکان، به منظور کنترل منابع در محیط‌های خارج از سازمان، گرفته می‌شود. این فرایند شامل مشخص کردن ماموریت، چشم انداز، دارایی‌های سازمان و توسعه برنامه‌های و سیاست سازمان‌های سازمان و همه فعالیت‌هایی که برای نیل به آنها نیاز است، نیز می‌شود. در کنار مدیریت راهبردی پروسه معمولاً یک سیستم کارت امتیازی متوازن نیز به منظور ارزیابی عملکرد سازمان در نیل به اهداف مدیریت راهبردی نیز دیده می‌شود. مطالعات اخیر و بزرگان علم مدیریت از این نظریه حمایت می‌کنند که استراتژی نیاز دارد که با حضور همه سهام داران و ذینفعان شروع شود و از یک سامانه بومی شده کارت امتیازی متوازن استفاده کند که شامل همه این سهام داران بشود. مدیریت استراتژیک ابتدا با تحلیل مسائل پیرامون محیط داخلی و خارجی سازمان، شکل می‌گیرد و پس از پیشنهاد استراتژی‌ها و راهبردهای ممکن و تحلیل آنها، یک یا چند راهبرد بهینه انتخاب می‌شود.

همیشه انتخاب، مسئله مهمی در مدیریت محسوب می‌شود. انتخاب هدف، انتخاب کارکنان، انتخاب تأمین کنندگان، انتخاب مشاوران و بسیاری از انتخاب‌های مدیریت مستلزم، دانش کافی مدیر به محیط شرکت یا سازمان و تسلط وی بر روش‌های انتخاب می‌باشد. اساس مبحث تصمیم‌گیری‌های چند معیاره، بر انتخاب و روش‌های انتخاب استوار است؛ و ابزارهای برنامه ریزی استراتژیک نهایتاً به جدول انتخاب راهبردها یا QSPM ختم می‌شود؛ و مدیری که به ابزارهای برنامه ریزی استراتژیک دسترسی دارد می‌تواند براحتی از آنها در حل مسائل تصمیم گیری‌های چند معیاره کمک بگیرد. یکی از ابزارهایی که می‌تواند در مباحث برنامه ریزی استراتژیک و تصمیم گیری‌های چند معیاره مورد استفاده قرار گیرد، ماتریس تصمیم گیری است. شاخص‌ها در این ماتریس در ستون‌ها و گزینه‌ها در سطرها قرار می‌گیرند. البته این ماتریس، ابزاری پایه‌ای در تصمیم گیری‌های چند معیاره می‌باشد و در نهایت تصمیم گیری با روش‌های دیگری انجام می‌شود. پس با این اوصاف ارتباط تنگاتنگ برنامه ریزی استراتژیک در تصمیم گیری‌های چند معیاره کاملاً واضح است. البته برخی از صاحب نظران این دو مقوله را از هم جدا فرض کرده و ابراز می‌کنند که برنامه ریزی استراتژیک، در سطح تعیین و مشخص نمودن راه و مسیر پیش روی سازمان یا شرکت بکار می‌رود در حالی که تصمیم گیری چند معیاره، برای اتخاذ تصمیم مناسب و بهینه از مسائل (اغلب) کوتاه مدت سازمان بکار می‌رود.

به این مطلب چند ستاره می‌دهید؟(امتیاز: 4.5 - رای: 1)

ثبت نظر تعداد نظرات: 0 تعداد نظرات: 0
usersvg